

_ شهید غلامعلی مصطفایی
تشویق به رعایت حجاب
او معلم و مفسّر قرآن کریم بود. کلاس اول یا دوم راهنمایی که بودم، مرتّب من را تشویق به نماز و روزه می کرد و می گفت عبادتهایت را به موقع انجام بده و حجابت را رعایت کن. حتی خاطرم هست چادری به عنوان هدیه برای من خریده بود و این گونه من را به رعایت حجاب تشویق می کرد.
(گوهرهای شب چراغ، ص ۱۳۴٫) ( پا به پای شهدا(۸)عفاف و حجاب،ص۷۲)
_ شهید حسین جمال لیوانی
سر کلاس معلم بی حجاب حاضر نمی شد!
در دوران ابتدایی معلم داشتند که سر برهنه در کلاس درس حاضر می شد. حسین چند مرتبه ای به معلم خود متذکّر شدند که ایشان حجاب خود را داشته باشد، چون معلم نپذیرفت، به مدیر مدرسه متذکّر شدند که مدیر در جواب ایشان پاسخ دادند: به خاطر شما نمی توانیم مدرسه را تعطیل کنیم.
از آن تاریخ به بعد، حسین جمال لیوانی در کلاس درس معلم فوق حاضر نمی شد و درسهای خود را بیرون از کلاس و از پشت پنجره گوش فرا می داد.
(شکوفه های سرخ فقاهت، ص ۶۰٫) ( پا به پای شهدا(۸)عفاف و حجاب،ص۷۳)
_ شهید رجبعلی آهنی
از این که حریم خدا شکسته شد، سخت ناراحت شدم
هرگز او را تندخو و عصبی ندیده بودم. برای همین وقتی با عصبانیت وارد خانه شد، تعجّب کردم، دست از لباس شستن کشیدم و به اتاق رفتم. رجبعلی، قرآنی برداشته، مشغول خواندنش بود. پرسیدم: «چی شده؟ خدا نکند تو را کج خلق ببینم.»
بدون این که نگاهش را از قرآن بردارد، گفت: «چیزی نیست، اجازه بدهید کمی قرآن بخوانم. می ترسم الآن حرفی بزنم که به گناه ختم شود.»
من هم دست از کنجکاوی برداشتم. بعد از مدتی کوتاه، خودش به سراغم آمد. علّت ناراحتی اش را پرسیدم، گفت: «امروز چند معلّم زن، از آموزش و پرورش بیرجند برای شرکت در جلسه ای به روستا آمده بودند؛ به محض ورود با مردان دست دادند. من هم از این که حریم خدا شکسته شد، سخت ناراحت شدم.»
(افلاکیان، ص ۳۴۰٫) ( پا به پای شهدا(۸)عفاف و حجاب،ص۸۳)