قسمت سیزدهم داستان دنباله دار عاشقانه ای برای تو ( بی تو هرگز ) برگشتم خونه اوایل تمام روز رو توی تخت می خوابیدم و حس بیرون رفتن نداشتم ... همه نگرانم بودن با همه قطع ارتباط کردم حتی دلم نمی خواست مندلی رو ببینم. مهمانی ها و لباس های مارکدار به نظرم زشت شده بودن و ...
قسمت دهم داستان دنباله دار عاشقانه ای برای تو : معنای تعهد گل خریدن تقریبا کار هر روزش بود، گاهی شکلات هم کنارش می گرفت، بدون بهانه و مناسبت، هر چند کوچک، برام چیزی می خرید، زیاد دور و ورم نمیومد، اما کم کم چشم هام توی محوطه دانشگاه دنبالش می دوید ... رفتارها و توجه کردن ...
قسمت هفتم داستان دنباله دار عاشقانه ای برای تو: زندگی مشترک وسایلم رو جمع کردم و رفتم خونه مندلی که دوست صمیمیم بود. به پدر و مادرم گفتم فقط تا آخر ترم اونجا می مونم جرات نمی کردم بهشون بگم چکار می خوام بکنم، ما جزء خانواده های اصیل بودیم و دوست هامون هم باید به تایید ...
قسمت دوم داستان دنباله دار عاشقانه ای برای تو : تا لحظه مرگ تو با خودت چی فکر کردی که اومدی به زیباترین دختر دانشگاه که خیلی ها آرزو دارن فقط جواب سلام شون رو بدم؛ پیشنهاد میدی؟ من با پسرهایی که قدشون زیر ۱۹۰ باشه و هیکل و تیپ و قیافه شون کمتر از تاپ ...